سلسله قصد

سلسله قصد

سلسله قصد "چوپان آتا" نشانه‌ای بود بر آن کوه بلند.(1) از پایین که نگاه می‌کردی نقطه ای......

ادامه مطلب
آن به آن

آن به آن

بعد از حدود ۶ ماه که پیگیر یه مورد مشکوک سرطانی بودم امروز دارم میرم برای سونو گرافی کنترلی. از صبح......

ادامه مطلب
دوباره  نوشتن … و  طراحی  زندگی هایمان!

دوباره نوشتن … و طراحی زندگی هایمان!

دوباره  نوشتن … و  طراحی  زندگی هایمان!   هنگامی که پسرم به دنیا آمد,......

ادامه مطلب
کشش زندگی

کشش زندگی

اینجا که امروز هستم شادی آن میوه بهشتی نیست که مدام بخواهمش. به هوایش تا اینجا آمده‌ام و نمید......

ادامه مطلب
چگونه  بازی  می کنیم؟

چگونه بازی می کنیم؟

چگونه  بازی  می کنیم؟   وصل بودن به تن، یکی از معنی هایش برایم, نزدیک تر بودن به......

ادامه مطلب
من یک گلخونه کوچک تو خونه دارم با گل‌های مختلف

من یک گلخونه کوچک تو خونه دارم با گل‌های مختلف

من یه گلخونه کوچک تو خونه دارم با گل‌های مختلف...فروردین ماه که مهمون داشتم و در مورد گلها صحبت......

ادامه مطلب
امروز  آگاه شدم به  نوشتن

امروز آگاه شدم به نوشتن

من از بس تجربیات و حالم که ارتباطی با این فضا داره رو اینجا می‌نویسم امروز یه لحظه آگاه شدم به......

ادامه مطلب
دوستم ژوکر

دوستم ژوکر

چشم‌هایش را ریز کرد، گوشه لبش را کمی بالا برد و نگاهی گذرا به من کرد. فهمیدم موج بعدی در راه اس......

ادامه مطلب
وقتی که کودکی دبستانی بودم

وقتی که کودکی دبستانی بودم

وقتی که کودکی دبستانی بودم، صبح‌ها که چشم باز می‌کردم، قبل از آن‌که به رفتن مدرسه و ر......

ادامه مطلب
تجربه خویشیاری

تجربه خویشیاری

برنامه بهی و جلسات خویشیاری که در اون اعضا گروه تجربه‌هاشونو هر هفته با هم به اشتراک میذارن از......

ادامه مطلب
یک فنجان چای

یک فنجان چای

در حالی که به جدیت  شیرین چهره‌اش نگاه می‌کردم دوباره جملاتش را تکرار کرد: "بله هر وق......

ادامه مطلب
اردیبهشت است

اردیبهشت است

اردیبهشت است هوا دلبری می‌کند و آسمان با رنگ‌ها بازی، تو نیستی، واژه‌ها می‌دو......

ادامه مطلب
به وقت دیوانگی

به وقت دیوانگی

در یکی از آن اندرونی‌های بازار دور میدان نقش‌جهان با مامان نشسته بودیم، شاید به خاطر طعم......

ادامه مطلب
چشمه‌ی زایای بازداری‌‌ و‌ بازنگری

چشمه‌ی زایای بازداری‌‌ و‌ بازنگری

چندین ساله که ماه رمضونو بهانه‌ای می‌کنم برای همراهی و سوار شدن بر موج انرژی جمعی عظیمی که......

ادامه مطلب
زیارتگاه پشه آب مرده!( به بهانه روز روان‌شناس؛ کیمیاگران زندگی بخش)

زیارتگاه پشه آب مرده!( به بهانه روز روان‌شناس؛ کیمیاگران زندگی بخش)

نمی‌دانستم بخندم یا گریه کنم وقتی از دخترک ظریف و خلاق دوستم شنیدم که زیارتگاهی ساخته برای پشه......

ادامه مطلب
فریب ذهن

فریب ذهن

نه تنها اعتقادی بر سرزدن به قبرها ندارم بلکه فراری‌ام از آن، نمی‌دانم کجا نوشته که روح متو......

ادامه مطلب
ارزش روزها

ارزش روزها

ارزش روزهای زندگی ما در چیست؟! دستاوردهایی که داشتیم؟ خوشی‌هایی که کرده‌ایم؟ ستاره&z......

ادامه مطلب
خواست

خواست

گاری یا سبد خرید رو می‌کشیدم به سمت مغازه‌ی مورد نظر، جهت خرید سفارشات مامان، تا برسم چند......

ادامه مطلب
قایقی کوچک

قایقی کوچک

قایقی کوچک دارم روی دریای بزرگ و تا حدی متلاطم. سخت مشغول پارو زدنم. عرق کرده و گاهی از نفس افتاده.......

ادامه مطلب
قصه‌های باغی

قصه‌های باغی

چهارسال پیش با ذوق و امید و آرزو دوتا نهال ‌کوچک رازقی و یاس امین الدوله رو کاشتیم‌ پای دی......

ادامه مطلب
فهم نفهمی

فهم نفهمی

تا یاد داشته‌ام دنبال فهمیدن بوده‌ام یا فکر کردم که چنین است و مدعی نفهمی, جز اندکی و کم......

ادامه مطلب
ترک عادت

ترک عادت

همیشه فکر می‌کردم درد تَرک اعتیاد چگونه است؟ وقتی تصمیم گرفتم تغییر و شخصیتم را عوض کنم و جور......

ادامه مطلب
انتخاب

انتخاب

«خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات    مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی» به رژه و سا......

ادامه مطلب
در ستایش نوشتن

در ستایش نوشتن

من‌همیشه خیلی نوشتنو دوست داشتم و زنگ انشاء ساعت‌ محبوب تمام دوران ‌تحصیلم بوده. از چ......

ادامه مطلب
میانۀ خطوط

میانۀ خطوط

غرق در افکارم سعی می‌کردم بین خطوط برانم. ماشینها تنگاتنگ هم خیابان را پوشانده بودند. جای سوزن......

ادامه مطلب
که سرما سخت سوزان است...!

که سرما سخت سوزان است...!

که سرما سخت سوزان است...! سر پل مارنان قدم می‌زنم، اُورکت گرمی پوشیده‌ام، هواسرد است. هیچ......

ادامه مطلب
رودخانه

رودخانه

نشسته‌ام به نظاره ...، در کنار رود؛ در همان پیچ دلخواهم که بستر رود پهن‌تر میشود و ردیف در......

ادامه مطلب
مسحور در اکنون

مسحور در اکنون

زندگی هر آدمی منحصر به فرده و با دیگری، متفاوت!  در عین حال، پر از تکراره چه در زندگی آن فرد خ......

ادامه مطلب
روز سوم

روز سوم

دو روز بود که با او می‌خوابید و بیدار می‌شد. حرف می‌زد و بازی می‌کرد. با هم تلوی......

ادامه مطلب
بازساخت

بازساخت

چند روز پیش درغیابم بعد از تعمیرات، خونه رو سپرده بودم کارگر که تمیز کنه. وقتی رسیدم دیدم بعضی......

ادامه مطلب
دوباره شنیدن

دوباره شنیدن

گاهی برای ذخیره‌ی موضوعی مهم، صدای آن را ضبط می‌کنم و اغلب اوقات وقتی به این مکالمات که جن......

ادامه مطلب
در راه

در راه

در راه   از کجا آغاز نمایم؟! جای پای زمان را چگونه از ذهن خویش بزدایم؟ تارهایی به رسم و عادت......

ادامه مطلب
اولِ روز

اولِ روز

بیدار شدم اما هنوز چشمهایم را باز نکرده بودم. به محض اینکه ذهنم شروع به کار کرد، به یاد بیشمار کاری......

ادامه مطلب
صدای مخرب

صدای مخرب

تا همین چند سال پیش صدای پدرم به صورتی محو و ناپیدا در گوشم طنین‌انداز بود که می‌گفت: &laq......

ادامه مطلب
با هم

با هم

بعد پیاده‌روی مفصل و نهار، سمج‌ نشسته بودم‌ داشتم با شور و ذوق و علاقه تو کامپیوتر یه......

ادامه مطلب
چشمه سبز

چشمه سبز

از کوچه‌ باغ به سمت راهی پیچیدیم که می‌شد با آن خودمان را به مسیرِ مسلط به دره که موازی رو......

ادامه مطلب
مهر و قهر

مهر و قهر

زندگی را می‌توان در دو بستر، دو زمین، دو راه پیمود: مهر و قهر مهر، بستری است که بر آن همه چیز......

ادامه مطلب
عدالت

عدالت

عدالت در کنار جسم بی‌جان و منجمد یک دوست که می‌دیدم فرصتهایش برای رشد بسیار محدود بوده، ب......

ادامه مطلب
تجربه‌های باغی

تجربه‌های باغی

از اسفند ماه با شیوع ناگهانی و جدی کرونا و قرنطینه خودخواسته، شهرو ترک‌ کردیم و اومدیم باغی که......

ادامه مطلب