از اسفند ماه با شیوع ناگهانی و جدی کرونا و قرنطینه خودخواسته، شهرو ترک کردیم و اومدیم باغی که قبلا فقط تعطیلاتمونو توش میگذروندیم.
این تغییر که همزمان با تغییر فصل و شروع سال جدید بود برای من و همسرم آغاز زندگی کاملا متفاوتی با تجربه معمولمون بود و برای من آغاز رشته بیپایانی از دریافتایی شد که به بخشیش میگم: تجربههای باغی.
با خوابیدن چرخ همه موقعیتای ارتباطی و نقشای اجتماعی و کارای که زمانمو پر میکرد و حالم باهاشون خوش بود، بزودی برای من که بیکار نمیتونم بنشینم مراقبت از باغ شد یه کار و تفریح مستمر.
بزودی متوجه شدم هر زمان دارم به کاری با توجه و حضور میپردازم و سعی میکنم بهتر و زیباتر انجامش بدم و از انجامشم لذت میبرم، میبینم که ذهن و تنم هم خودشون باغایی هستن و توشونخبرایی هست و همون خرمی و رشد و رویش داره اونجاهام اتفاق میافته. تو این اوقات از توجه به افکار و احساساتم دریافتای تازهای ازخاطرم میگذرن و منو یاد دانشای مفید و پاکیزهای میاندازن که تو چهارده سال اخیر زندگیم و شانس آشنایی باهاشون دیگه بطور پیگیر و بیوقفه خودمو در معرضشون قرار دادم و راهمو روشن کردن وهر روز به زندگیم سلامت شادی و کیفیت بیشتری بخشیدن.
باید بگم بخشی از مسائلی که الان تو باغ باهاشون روبرو هستیم مال اونه که وقتی داشتیم گل و گیاه دور و بر باغ جوان و در دست احداث میکاشتیم و ذوق داشتیم زودتر باغ سبزو خرمی داشته باشیم و نهالا هنوز کوچک بودن، ما حواسمون نبوده و بوتههای رازقی و یاس امینالدوله و چمپا و رز رونده و شیپوری رو نزدیک هم کاشتیم و الان همه بزرگ و انبوه شدن و خیلی جاها رفتن توی هم و جلوی رشد همو میگیرن و راه رشد کافی و مناسب هم ندارن.
مدتی از بیفکری اون وقتمون غصه خوردیم؛ چون حالا اشتباه اول به کنار، اگه زودتر بفکر افتاده بودیم برطرف کردن اشکالات هم زحمت کمتری داشت هم فکرای بهتری براش میشد کرد. اما بزودی خودمونو بخشیدیم چون قبلا اوقات کمی اینجا بودیم و آخر هفتهها وقف رفتوروب سریع و استراحت و بودن با دوستان بود و نتیجهی اون چشمانداز نداشتن الان داره خودشو نشون می ده که فرصت کافی پیدا کرده که تبدیل به یه مسئله بشه.
اما به هرحال همهی اینا که گفتم مقدماتی بود برای درمیون گذاشتن گهگداری اونچه بهش میگم تجربههای باغی.
نوشین خورشیدیان