برنامه بهی و جلسات خویشیاری که در اون اعضا گروه تجربههاشونو هر هفته با هم به اشتراک میذارن از بهترین اتفاقات در چند سال اخیر من هست.
دوستان خیلی درس زندگی یاد گرفتم از شما، واقعا ممنونم. هفتهای یک ساعت و نیم تمرین خویشتنداری میکنم و رها شدن .. انگار یه آدم دیگه میشم. برای یک ساعت و نیم یه جایی هستم که اونجا هیاهو ارزش نیست، موفقیت و شغل و خانواده و رتبه اجتماعی ارزش نیست، هیچی ارزشمند نیست مگر تجربههای انسانی که برامون اتفاق افتاده و همه داریم.
فضای زیبای خویشیار واقعا هدیه قشنگی بود که دنیا به من داد؛ اینجا یاد گرفتم غم نخورم ولی همدلی کنم، حرف نزنم ولی احساس کنم و در سکوت درک کنم و با شادی و کشفهای به ظاهر کوچیک دوستان عمیقا شاد شم. عجیبه که هر کسی حتی اگه یک بار تو جلسه شرکت کرده، تو ذهن من اینقدر حاضر و زنده است و فراموشش نمیکنم که انگار سالها با هم بودیم. اول جلسه همه غایبین یکبهیک میان تو ذهنم و جاشون رو خالی میکنم و بعد محو خویشیار میشم و بعد از اتمام جلسه باز یادشون میافتم.. یه آقایی بود مدتها پیش شاید یک یا دو بار اومد. اسمش رو به خاطر نمیارم؛ فقط یادمه خیلی کوتاه حرف زد و گفت سرش به خاطر مشغله کاری خیلی شلوغه و دنبال فرصته که بیشتر برای خانوادهاش وقت بذاره. اونو هم فراموش نکردم. چهرهاش رو البته کمی محو به خاطر میارم و همیشه براش آرزو میکنم وقت بیشتری پیدا کنه و آرامش رو در کنار خانوادهاش تجربه کنه.
چیز دیگهای که شاید عجیب به نظر برسه اینه که من تو مشارکتم از خودم هم یاد میگیرم. وقتی یه حرفی میزنم تو جلسه یا همینا که اینجا مینویسم، بعضی وقتها پیش میاد که به خودم میگم عجب نکتهای گفتی، قبلا بهش فکر نکرده بودم. این یعنی یه فضایی هست اینجا که توش افکار پراکنده درون من امکان به هم پیوستن و جاری شدن پیدا میکنن و وقتی خودم میشنومشون شگفتزده میشم. این تجربه جالبیه که جز در یک محیط امن و در حضور دوستان باصفا که با سکوت همراهیت میکنن محقق نمیشه.
سینا کرمپور