از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

این جا امروزست

-این جا امروزست-

این جا امروزست
شگفتا!
آن ماهِ پشت پنجرة تو
روشنایی بساط دیشب من بود
در سیرم به چشمان‌ات
تنی ماهتابی‌ام
به قامت تو
از تو
مرا
به تو در سیرم ...
آن‌گاه آن‌جایم
آه!  از آن برق گونه‌های تختِ شیشه‌ای‌ات
که آوارۀ بی‌زمانی‌ام می‌کند.
رودِ امواج تن‌هامان گرد زمین می‌گردد
آن‌گاه می‌بینم
نواخت خوشایند لب‌هایت را
آهنگِ گفت‌ات می‌خورد به تن‌ام
و باز این‌جایم
کولی شوریدۀ سه زمانِ روی خط.
فرزاد گلی – امروز‌نامه
----------------------------------------------
----------------------------------------------
درنگ امروز
دوش آن بت من دست در آغوشم کرد
بگرفت مرا و حلقه در گوشم کرد
گفتم: صنما! ز عشق تو بخروشم
لب بر لبِ من نهاد و خاموشم کرد
عین‌ القضات همدانی