چه نسبتی است
میان تنی که هست
و آن تن دیگر
که به آن اشاره میکنند؟
میان تنی که امروزِ جهان را زیسته
و آن تنِ در جهان زیسته؟
فرزاد گلی – امروزنامه
----------------------------------------------------
----------------------------------------------------
درنگ امروز
شفا و دارونما
محال است بتوان دانست که چه چیز برای نخستین بار سبب انگیزش انسان به مراقبت از بیماران از طریق توانمند سازی فرایندهای شفا دهنده طبیعت شد. شفایابی مختص و منحصر به انسان نیست، بلکه در همه شکلهای حیات دیده میشود. شفاهای خارقالعاده پدیده هایی شایع و فراگیر در دیگر گونهها به حساب میآیند. خزندگان و دوزیستان به شکلی خودانگیخته توان بازسازی کامل اندامها را دارند بیآنکه از یک پزشک کمک بگیرند. مارها در یک فرایند نوزاییِ زیستی، پوست کهنه خود را میاندازند و پوست جدیدی میسازند.
بیشک انسان نیز در این باره بسیار کنجکاو بوده و آرزو داشته تا با آگاه شدن از چگونگی صورت پذیرفتنِ این فرایندها از این دانش بهره ببرد.
نورمن کانز، نویسندهای که خودبخود از بیماری لاعلاجی نجات پیدا کرد، سخن زیر را در باره دارونما گفته است:
«دارونما بیش از آنکه چیزی مثل یک قرص باشد یک فرآیند است. این فرآیند با اعتماد بیمار به پزشکش آغاز میشود و سپس تمام گستره کار کردی سیستم ایمنی و ترمیمیاش را در بر میگیرد. نتیجه بخش بودن این فرایند حاصل یک اثر جادویی در قرص نیست بلکه به این دلیل است که بدن انسان بهترین درمانگر خودش است و اینکه موفقترین تجویزها را خود بدن برای خود میکند.»
از کتاب اثر دارونما و نیروی شفای ناهشیار- ریچارد کرادین، ویراستهی دکتر فرزاد گلی