تا میبُرد بند را دلبند
دور میشود
درد میگیرد جاهایی از تنت
که نمیدانستی هست
فضاهای گمشده در جغرافیای جان
طعمها را از دهانهایی میچشی
که نداشتی هرگز،
بوها و نورها به هم میآمیزند مگر؟!
چه میدانستم که امروزست
رستاخیزِ همه بودنهام با تو
و همه با تو نبودنهام.
فرزاد گلی-امروزنامه