از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

آزاد کن! جانِ زن را

-آزاد کن! جانِ زن را-

آزاد کن! جانِ زن را

تا بیابد تهیای تاریکش را؛

آن روحِ دره را

بزرگش دار!

تا زمین

زیرِ پای‌‏مان قرار گیرد

بگسترد،

              بگستراند

                           امروزمان را

مهرگارش باش!

تا مهرگرد گردد،

نگارین شود زمین

از میوه‏‌های رنگ رنگش

شهرها روشن شوند آن‏گاه

گردِ دامن بی‌‏بی‌‏ها.

فرزاد گلی-امروزنامه