میدانی چهها دادهام
تا اکنون اینجایم؟
میدانی چگونه آن به آن آمدهام
این کیهانِ فراخ را؟
میدانی چطور دلبندکانم را
لایه لایه درآورده از تنام
دالان تنگ زمان؟
اینهمه را آمدهام تا اکنون
پس بگذار! بگدازد تنت
در شوق زیستن امروز!
بگذار! تا بیرزد امروز
به آنهمه کششها و کوششها.
بشود! که این شامگاه
شهادت دهد زمین
که زیستهام امروزم را
به تمامی
بر آن.
فرزاد گلی-امروزنامه