از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

پیشین زادگانم

-پیشین زادگانم-

 

پیشین زادگانم

و پسین زادگان

این شبکۀ تارهای سخت ظریف

که هستۀ یاخته‌‏های‏مان را

درهم بافته است

می‏‌کشانندم از سینه و پشت.

و بارهای دیروز، گرانی می‌‏کند بر آن

و بادهای فردا می‏‌گرایاندش

و گره‏‌ها؛

گره‏‌های الیم...

 

به ینگ‏‌آبادها می‌‏روی

تا شاید بگسلد این تارهای دردناک

کشیدگی گرهناک‌‏شان دردآلودتر می‌‏شود

و جان سردتر...

 

ای بر بادها و یادها رفته!

بیا!

به امروز سفر کن!

این‏جا همه هم‏زادگانِ اکنون‏‌اند

رهایی این‏جا

رها از بندهای باستانی زیست‌‏رمز

و رنج‏‌های اسطوره‏ای خانۀ پدری.

 

به امروز سفر کن!

تا دیدار کنی خویشاوندان اختیاری‏‏ات را

و شاید بازیابی

پدر را،

مادر را،

خواهر را

و برادر را هم.

 

فرزاد گلی-امروزنامه