از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

سلسالِ "سین"‏اش

-سلسالِ "سین"‏اش-

سلسالِ "سین"‏اش

آبشاری بود

بلند و لطیف

و هوایِ "ها"ش که از پی‏اش آمد

برای لحظه‌‏ای

غارِ پنهانی را پدیدار کرد

تهیای رازناکی بی‌‏پایان

در پس آبشار...

تو هرگز نخواهی دانست

از کدامین هجا سرزد

نرمای درخشان این آفتاب.

 

بس‏‌ام است دانستن

معنا نمی‌‏خواهم امروز

که خِرد اسیر موسیقی واژه‌‏ها‏ست

بگذار! تا زندگی‌‏ات کند

جادوی آواهای نامکان

 

فرزاد گلی-امروزنامه