جا ماندهاند
در جایی از زمان،
پریشان و نسیانزده،
ترسندگانت
و هم خشمآوران و اندوهورزان.
شاید بیابیشان به امروز
تنِ تپندهات آنگاه پناهشان دهد
از دوشت خواهند لغزید به گشایشِ دستانت
تا بنوازیشان و بخوانیشان
به نام عشق
آزاد شود جانشان
به روشناییهای امکان.
فرزاد گلی-امروزنامه