میگفت لیوان سربسته به چه کار میآید؟
آن هم وقتی که ته نداشته باشد!
چرا نمیترسیم
از این همه وضوح خواستههامان؟
از آن همه موهبتهای چشم ناداشته
که دورشان انداختیم؟
میخواهم با تنی روشن
و ذهنی خاموش
به دیدارِ دیدار بیایم.
امروز را
هیچ وارونهای نیست
و نه هیچ ناخواستهای
ای درد ـ نوشها بیایید!
تا نوشتان کنم.
فرزاد گلی-امروزنامه