دیرآی بودی
و زود رو
و ما به نام تو بودیم
چه دیریاب بود شیوۀ مهرت!
آنگاه که سقفِمان را
برسر نگاه داشتی
و گاه که سخت به دوشمان کشیدی
تا زمینی آرامتر، سبزتر.
گاه که حایل شدی
میان ما و دردها،
قدری سخت شدی آنگاه
قدری تلخ، شاید.
پدراممان خندۀ شیرین توست
که میتراود از پسِ پردههای روزگار.
از ارتفاع شانههای تو
آفتاب زودتر آمده امروز.
فرزاد گلی-امروزنامه