از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

همه چیز آشکارست

-همه چیز آشکارست-

همه چیز آشکارست
در گشایشِ امروز
تا نگفتی چه آشکارست!
همه چیز پنهان است
در پس زمان.
فرزاد گلی – امروز‌نامه
-------------------------------------------------------
-------------------------------------------------------
حکایت و درنگ امروز
در راه
دوره اقامتی؛ روز اول، قسمت اول
از کجا آغاز نمایم؟!
جای پای زمان را چگونه از ذهن خویش بزدایم؟ تارهای رسم و عادت را چگونه پاره کنم؟ رشته باید و نباید را، همه‌‌ی تا ... برای اینکه، را چگونه ازسر به درکنم؟!
پیش از اینها نیز گذارم به این طرف‌ها افتاده بود؛ مسیری سبز، افقی روشن، هوایی پاک. چهار قدم که بیراههای را می‌پیمودم، هوای این سو به سرم می‌زد. چه بسیار زمان‌ها که این مسیر سبزِ بودن را تا دور دست‌های افقش پیموده بودم و از عطر دل‌انگیز این کرانه‌ی ناپیدا، از پاکی بی‌رنگ این بستر الوان، از شعور بی‌نشان این تهی سرشار، از این هیچ ... می‌روئیدم وچه مستی‌ها به بزم خلوت هستی خود می‌بردم.
اما نمی‌فهمیدم به ناگهان در کدام غروب یا به وقت کدام سحر، در وقت گذار از کدام پیچ، کدام گذر، راه نرفته را باز برمی‌گشتم و به همان بازی‌های ذهن سرگرم می‌ماندم، به همان وادی سرگردانی دل‌ خوش می‌کردم و به ذهنِ حاصلِ تقلاها اعتماد ... .
اما دیگر چه وقت آن است که با فریب خویش، چون حماری، دانشی بر خود کشم؟ دیگرنه جای درنگ که با واژه‌ها بیامیزم و نه هنگام آنکه در ستیز خوب و بد بیاویزم، و نه هیچ نیاز که خود را در رسم و عادت بپیچانم.
با این گفتگوهای درونی بود که آمدم؛ در طلب ... یا شوری که شیدایی‌اش را نمی‌شناختم و از آن شیدایی آرامِ بی‌آرزو هیچ نمی دانستم ...
۱۲ نفر در جستجوی خویشتن خویش، روی بدین سوی شدیم. در سفری که آغازش نه امروز بود نه دیروز، که پیش از اینها. در صبحی روشن با سلامی آرام، نگاه‌های ما به یکدیگر گره خورد و سرود تازه هستی ما در فضایی کوچک طنینانداز شد...       
شهلا صفوی‌فرد