از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

نگاهش می‌‏کنم

-نگاهش می‌‏کنم-

نگاهش می‌‏کنم

اندک پولی‏‌ست

بهرۀ امروز،

مثل یک کیک فنجانی

برابر آشوب پرخاشجوی کودکان گرسنه.

سرم را می‏‌خارانم،

داستان بهتری می‌‏خواهم

برای سامانِ امروزم.

 

 

فرزاد گلی-امروزنامه