هر واژه پوشیدست
ردایی واژه آجین؛
واژههای رداپوش ...
هر نشئۀ اکنون
میگستراندم به هر سو.
امروزم را
تن- جهانهاست
رنگ به رنگ
به رنگ بال مگسی
به رِنگ آواز کسی.
فرزاد گلی – امروزنامه
---------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------------------
درنگ امروز
بر اساس کیفیت هشیاری، میتوانیم سه مرحله را برای رشد شخصیت قائل شویم:
در مرحله نخست، هشیاری هنوز سازمان نیافته و نامتمایز است و مرز معینی بین خود و جهان وجود ندارد.
به تدریج با توسعه تجربیات و مهارتهای فرد، هشیاری موضع خاص و تمایز یافتهای را در برابر جهان اتخاذ میکند و«خود» ساخته میشود. بنا به نظر فروید؛ «خود» که در آغاز دربرگیرنده همه چیز است، به تدریج خود را از جهان جدا می سازد. بنابراین احساس خود کنونی فقط باقیمانده ناچیزی از یک دربرگیرندگی فراگیر، که ناشی ازپیوند صمیمانهتر«خود» با جهان بیرون بوده، به حساب میآید. بنابراین «خود» بسیار محدودتر و ناسازگارتر شده و این منشاء همه جنگهای درونی و بیرونی او است.
اکثر انسانها در همین مرحله باقی میمانند و در جنگ و تعارض و البته نوستالژی کودکی و یادگاریهای آن صلح آغازین و البته شاید گاهی احساسهای اقیانوسی، که یک تجربه بازگشت به آن یگانگی آغازین است، عمر را به پایان میبرند.
سومین مرحله رشد هشیاری یا هشیاری استعلایی یا بَرینی؛ حالتی است که هشیاری از تمام چیزهایی که خود را با آنها مرئی میکرده و با آنها همانندسازی مینمود، جدا میشود و به همه اینها به عنوان یک حوزه امکانی، ناظر میگردد و نه به عنوان یک دارنده، بلکه به عنوان یک کنشگر محض عمل میکند، بدون اینکه چیزی باشد یا چیزی داشته باشد. او دیگر نه نوستالژی بهشت گمشده را دارد، نه زندگی را اضطراب بیپایان می داند.
او چیزها را خواه در فضای درونی و خواه بیرونی، جز امکاناتی برای کنش نمیبیند.
از مقاله دانش تحول هوشیاری، نقدی بر گفتمان مراقبه - دکتر فرزاد گلی