از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

این‏جا

-این‏جا-

 

این‏جا

امروزست

آفتاب نشسته بر تاجِ سرم.

 

شگفتا!

آن‏جا، آن ماهِ پشت پنجرۀ تو

روشنایی بساط دیشب من بود!

در سیرم به چشمانت

تنی ماهتابی‌‏ام به قامت تو

از تو

مرا

به تو در سیرم،

آن‏گاه آن‏‌جایم.

 

آه!  از آن برق گونه‌‏های تختِ شیشه‌‏ایت

که آوارۀ بی‌‏زمانی‏‌ام می‏‌کند.

رودِ امواج تن‏هامان گرد زمین می‌‏گردد

و در آن‏‌هنگام که نظر می‌‏کنم

به نواخت خوشایند لب‏‌هایت

آهنگِ گفت‏‌ات می‌‏خورد به تنم،

و باز این‏‌جایم

کولی شوریدۀ سه زمانِ روی خط.

 

فرزاد گلی-امروزنامه