نیست خواهم شد، نیست
از هر آنچه هستم امروز
چه خواهد ماند از من؟
چه؟ خواهد؟ ماند؟ از؟ من؟
فرزاد گلی – امروزنامه
-------------------------------------------------------------------
-------------------------------------------------------------------
درنگ امروز
یکی در نجوم اندکی دست داشت بر کوشیار آمد از راه دور خردمند ازو دیده بردوختی چو بیبهره عزم سفرکرد باز تو خود را گمان بردهای پر خرد ز دعوی پُری، زان تهی میروی زهستی در آفاق، سعدی صفت |
|
ولی از تکبر سری مست داشت یکی حرف در وی نیاموختی بدو گفت دانای گردن فراز اِنایی که پر شد دگر چون برد؟ تهی آی، تا پر معانی شوی تهی گرد و بازآی پر معرفت |
بوستان سعدی