آه! از این گاهنامههای خودشیفتگان
کیهانی فراخ افتاده
به زیر پای تودهای ناچیز
خِرد شگرفت آسمانها
اسباب بازیِ خرده تاریخکان!
جان امروز را رها کن!
از تقویمهای نازندگی؛
تاریخهای مرگ
روشناش کن! به آفتاب
آراماش کن! به ماه
همآهنگاش کن! با زمین
بپیوندانش به آن سامانِ پنهان.
فرزاد گلی – امروزنامه
-----------------------------------------------------------------------
-----------------------------------------------------------------------
درنگ امروز
خرد بهترازهر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
خرد چشم جانست چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
فردوسی