در کودکیام
چشمانم بسیار بزرگ بود
و دهانم بسیار گشاد
امروز چشمانی باریکتر دارم
از نشئۀ اکنون
ـ نیمنگاه را دزدیدهام
برای دلی آگاه ـ
و دهانی بستهتر
برای کمتر آمیختناش به سخن.
فرزاد گلی – امروزنامه
-------------------------------------------------------------------
-------------------------------------------------------------------
درنگ امروز
مثبتاندیشی یا واقعیتگرایی - درنگ ۲( ادامه از تاریخ ۲۰ مهرماه)
کودکان با اشتیاقی که از نگاه شرطی نشدهشان سرچشمه گرفته، کیف را در همه چیز مییابند و زنده میکنند. آیا با گذر از ندانستگی کودکی، دیگر راهی به این نگاه نیست؟!
مثبتاندیشی؛ حکایتی که این روزها به شکلهای مختلف به آن اشاره میشود و دیگر از شنیدنش خسته و دلزدهایم و گاهی کهیر میزنیم، در بخشی از تعریفش (یا انحرافی از تعریفش)، بنظر من با اغماض (به معنای چشم پوشی/ تغافل) مشترک است. جایی که از آن استفاده میشود تا به ضرب ندیدن و پیچاندن و انکار کردن، احساس کنیم که همه چیز آرام و بر وفق مراد است. که آدمها پریانند و جهان گل و بلبل. موافقم که نوعی تخدیر است.
فرض کنید که من ناخواسته گفتگوی تلفنی دوستی را میشنوم و متوجه میشوم به راحتی دروغ میگوید. ناخواسته شنیدهام و میدانم در حریمیکه محرم نیستم، اگر عیبی و نقصی بر من آشکار شد باید بر آن چشم ببندم و به اصطلاح چشمم را درویش کنم. حالا سعی میکنم کاملا خودم را به آن راه بزنم، یعنی حتی به روی خودم هم نیاورم که چیزی را دیده یا شنیدهام. آیا ممکن است؟!
معمولا غیرممکن است و اگر ممکن باشد؛ پس بخشی از واقعیت را ندیدن است، کاستی است. با این کار بخشی از تجربهی زندهات را از دست میدهی در حالی که ما قدمهایمان را بر اساس تجربههایمان پیش میبریم.
اغماض؛ تظاهر به ندیدن است. مثبتاندیشی اغلب انکار واقعیت است. قبول دارم اغماض فواید و کاربردهایی هم دارد: گاهی باعث میشود روابط سهلتر پیش بروند، مجرم جری نشود، آدم امن و امین بنظر برسد... اما اینجا از منظر درونیتری نقدش کردهام.
اگر واژهی "مثبتاندیشی" را با "مثبتگرایی" جایگزین کنیم، معنای دیگری خواهد یافت. اینکه میتوانیم در دیدن و توجهکردن، گرایشمان را انتخاب کنیم. میتوانیم گل را ببوییم نه خار را، همچنان که به وجود خار آگاهیم و دستمان را از آن پس میکشیم. گرایش به آنچه دلخواهتر و مطبوعتر است بدون انکار آنچه نامطبوع است را هرچه بنامیم، عمرمان را با آن کیفورتر میگذرانیم.
اعلای این نگاه مثبتگرا، نه در ندانستگی کودکانه، که در غمزه مهربانانه است. همو که آگاهانه میبیند، اما گناه و خطا را فقط مال "دیگری" نمیداند، پس او را قضاوت نمیکند. مرزش با دیگری لطیف است، اینست که نامحرم نیست. آشنای همهی عیبها و عورتهاست چون جهان دوگانگی را میشناسد، در آن پرورشیافته و با مهر فراتر رفته است. عیب را میبیند و به سوی حسن سر میخورد و اگر سهل انگار بنظر میرسد از روی اغماض نیست، که وضع انسانی را میشناسد و "خطا" را در جهان نسبی به رسمیت میشناسد، میداند خطا سرمایهی آدم بودن است. این نگاه بر خلاف اغماض، با تربیت چشم حاصل نمیشود که از دل جاری میشود. نگاهی که میبالد و میبالاند و با میل به حسن از روی نقصانها با تساهل میگذرد.
سپیده رئیسیانزاده