از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

می‏خواهی‏‌اش

-می‏خواهی‏‌اش-

 

می‏خواهی‏‌اش

می‏یابی‌‏اش

خشنودی اکنون

از بختِ سازگار

تمامْ زیستن اما

شورِ سَروری می‏‌خواهد

شو‌ر سَروری بر خویشتن؛

آهنگ جَنگ

و درد فراروی از مرزهای خویش

تا یتیم نمانند ارزش‌‏ها

در پسِ دیوارهای تاریک ترس

و جنگ

مهر می‏‌خواهد

تا لِه نکنی گل‏‌های دشت را

زیر پای عزم

تا نیفتی به دام کین

تا ابدی نشوند خدایان لحظه‌‏ها

تا نجنگی برای خیال

 و برای همرنگ ساختن دیگری

با خودِ فروبستۀ خودکام‏‌بخش.

 

فرزاد گلی-امروزنامه