امروز را دو زمان است
زمانِ آن؛
به آن، در سلسلهی رویدادها
نابازگردنده، رو به آینده
و زمانِ جان
که در آن هر روز
آتشِ سبز درخت طور
سخن میگویدت
در خویش مینگری
در تاریکی ماهیات
تا درمیآیی از چاهِ دیگری
بازمیآید آن واژهی زنده
و جان میرود به معراج
آسمان به آسمان
زنهار! که بیامیزی آن را به جان
که مرگ میزاید
از آن تاریخِ روانپریشان.
فرزاد گلی - امروزنامه