امروز قطاری است روان
میل میراندش
و فضایی که با هر کشش پشت سر میگذارد،
واگنی نو میشود به دنبالش.
میتوانی از پنجره رخ دادن رخدادها را تماشا کنی
با همسفرانت گفتگو کنی،
چای بنوشی
یا به واگنهای دیگر بروی و خودت را ببینی
که چای مینوشی،
فریاد میزنی،
عشق میورزی ...
به دیدار رفتگانی میروی که هنوز هستند
یا هر روز دارند ناپدید میشوند.
و از هر پنجره که میبینی باز منظرههای اکنون است
که دارند در واگنهای دیروز رخ میدهند
بگذار همه یادها بدانند
که امروز است
تا رخ دادهها و رخ نادادهها
به روز شوند.
فرزاد گلی - امروزنامه