امروز دیگر زمین زیر پایت
صدا نخواهد کرد
و آن تارهای پنهان
رازهای دلات را
در هوا رسم نخواهد کرد
آه از این حجم خالی مانده در فضا!
که گرمای آغوشت
دیگر تنی را آرام نخواهد کرد
نبودنت تا سالها
بر آن صندلی کنار پنجره خواهد نشست
آنچه اینک در خاک است
دزدیدههایی ست
ازهوا.
از آب،
و از خاک
آتش جانت میماند اما
با نامت
در دل ما هم
تا هستیم
و در سپهر روانهای آفتابگردان
تا هست.
فرزاد گلی - امروزنامه