امروز را یاد نیست
امروز را فریاد نیست
امروز همواره در زمان گم شده است
شکافیست گذراینده؛
شکاف محشر اکنون...
امروز را زاییده،
روز را زایانده
موجهای مهبانگ را
در نامکان هشیاری بازداشته،
امواج میل را سربالا کرده
اراده را مجال درنگیدن داده
و فضایی برای آفریدن چیزی آفریده
که کسی انتظارش را نکشیده است.
فرزاد گلی – امروزنامه
----------------------------------------------------------------------------------
----------------------------------------------------------------------------------
درنگ امروز
ما با آدمهای دیگه بزرگ میشیم، زمین میخوریم، حتی هُلمون میدن، گاهی دستمونو میگیرن و... .
اما اونچه مهمه همین جمله است:“رد راههای رفته را گرفتم، به هیچ "تويى" جز خود نرسيد”.
يعنى همه جا خود ماييم كه از همه عالم موثرتر مىتونیم عمل کنیم؛ حتی اگه اون موثر بودن، فقط ساختن نباشه و پذیرش واقعبینانه سازش و صلح باشه!
بلانشو راست گفته که "من جمع کثیری از دیگرانم"، چون من و ما از هر آدمی قراره چیز و چیزهایی رو یاد بگیریم، درد عزیزامون درد ما هم هست و شادی آدمهای مرتبط با ما، شادی ماست،
قضاوت و حسادت بر دیگران قضاوت خود ماست!
همهی اینا رو گفتم که بگم، هر رابطهای برامون دستاوردی باید داشته باشه و اگه نه که باید گِل بگیریم درِ غار زندگی بَدویِ خود رو!
دیروز؛ اقتدار، ساختن عزت نفس و توانمندیها،
امروز؛ صبوری بیشتر، عمیقتر شدن، پذيرش،
و فردا شاید تحقق روياها و عاشقانگی خردمندانه.
کسی چه میداند؟!
عاظفه برزین