کردهی امروز را رها کن!
چون پیغامی
در بطریای
به دریا...
جایی گشوده شود
به هنگامی
و سلسهای از کنشها و رخدادها برانگیزد
آنچه همآهنگ قصدِ توست
به دیدارت برمیخیزد
و ناهماهنگهایش
سهم کردوکار روزگار
دعایت را در پیاش بفرست!
چون قاصدکی
چون قاصدکی
برباد
تا شاید به خاک آینده فرورود
درختی شود؛
سایهساری برای پرورش کردارها.
فرزاد گلی - امروزنامه