حکایت امروز
باش گاههای من؛ باغ
کرتها منظم؛ در ردیفهای موازی، و نهالهایی که تازه کاشته شده بودند... .
دستگیرههای شیرآب دوتا کرت اول را باز کردم و آب حبس شده، با فشار و شادیکنان، غلغل کرد و جاری شد.
و من مست صدای پای آب و بوی نم خاک... !
باید صبر میکردم تا آب به محل تعیینشده انتهایی برسد و بعد نوبت دوتا کرت بعدی میشد. جویها دوتا دوتا پرآب میشدند و نهالهای سیراب، با وزش باد شادمانه تکان میخوردند.
دو تا شیر بعدی را باز کردم و کمی گشت زدم؛ وقتی برگشتم آب هنوز در اوایل کرت بود، به سختی و به کندی جلو رفته بود و در جاهایی، از مسیرِ اصلی خودش بیرون زده بود؛ بستر مناسبی برای رشد علفهای هرز... !
آب کم بود و باید مواظب مصرف صحیح آن بودم. خاشاک، برگهای خشک و سوزنی کاج و چند تایی سنگریزه جلوی جریان آب را گرفته بودند، آن را کُند و در قسمتهایی مسیرش را منحرف کرده بودند.
با چنگک، تمام برگها و سنگریزه های مسیر را بیرون ریختم و آنرا پاک کردم. دوباره آب شادیکنان غلغله زد و برگهای سبز نهالهای جوان، شادمانه در وزش باد به رقص در آمدند.
درنگ امروز
انرژی در بدن انسان، به طور معمول جریانی سیال و روان دارد؛ اما به مرور زمان و به دلیل وجود آسیبها، رویدادهای ناخوشایند، تروماها و هیجانهای مختلف، تنشها و انقباضاتی در عضلات بدن بوجود آمده و موجب انسداد این جریان میشود. این انقباضها، حتی از ابتدای نوزادی و قبل از ایجاد حافظه ذهنی، دربدن ذخیره میشوند.
این گرفتگیها مانع جریان آزاد انرژی در بدن شده و موجب هدر رفتن انرژی حیاتی و نیز ایجاد بیماری میشوند. با انجام تمرینات جسمی و انرژیایی و راهکارهای شناختی مناسب، می توان این بلوکها را پالایش و رفع کرد. در نتیجه؛ انرژی حیاتی، جریان روان طبیعی خود را در بدن باز یافته و در جای درست و به طور بهینه مصرف میشود.
فخری بحرینی