از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

در میان چیزهای زمانمند

-در میان چیزهای زمانمند-

در میان چیزهای زمانمند
تنها این تن من است
که هر بار
به قالب زمانی دیگر
                       می‌ریزد...
به چرخ فلک می‌افتد
چون ماه
به هر منزلی حالی دیگر می‌یابد
و باز‌می‌گردد
و می‌گردد
در دوَران منزل‌ها
تا همان حال‌ها
و همان افق‌های معلوم
پدید آیند.
بر رودِ رویدادها می‌رود
هست، نیست می‌شود
نیست، هست
چیزها و حال‌ها می‌گذرند
شتابان از تن
تا بشوند یادگارها و یادها
زود آی! که از آرزوها نیز
جز هایی و وایی نماند
که این رود را کرانه نیست
که این گذار را آستانه نیست.
... هِرمی‌ست زمان
گاه که برهم می‌نهند
پیران و پوران
با استخوان‌های خود؛
جان‌های سخت شده در ساعت‌ها
تا آسمانه‌های قدرت و دانش
بی هیچ نوید بی‌مرگی.
به هنگامی خانه‌ای‌ست زنجبیلی
 که از هر گوشه جوانه می‌زند
و حجره‌ها
            و اتاق‌ها
                      و تالارها
                                می‌گسترد
گذاری نیست
دوری نیست
تنها گشایش تن است
ضیافت باشندگان است در زمان
همچنان که رفتگان
و آیندگان.
... و باز همیشه هنگامه‌هایی هست
که تردید می‌کنی
نخست تردیدی کوچک
که بدانی چه خواهد شد؟
و آن‌گاه، تردیدی بزرگ
که بدانی به‌راستی چنان شد
                                 آنچه به‌یادش می‌آورم؟
تن‌ات مِه‌ای می‌شود
در هیچ‌کجایِ
                هیچ‌گاه.
نه درون است نه بیرون
رواق امروزست این
تن می‌خواهد که بگذرد
از زیرِ تاقی‌ها
                از میان ستون‌ها ... 
شگفتا! که در هر هنگام
خویش را باز نمی‌یابد
تن، دیگرست در هر گذار
رواق، دیگر.
و باز نخ ابریشمین یاد
به هم می‌بندد
سلسله تن ـ جهان‌ها را.
فرزاد گلی - امروز‌نامه