از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

شادی لب پر می‌زد

-شادی لب پر می‌زد-

شادی لب پر می‌زد
در میان صنوبران و خرزهره‌های سرخ و سپید
و ما بر گورها جست‌وخیز می‌کردیم
جنبش بی پروای جان
بر این تخته سنگ‌های رنگ و رو رفته
که وارث نام‌هایند
وگاه نامی چهره‌ای می‌یافت
و ما آرام پا می‌گذاشتیم
                           به آن سوی سنگ
امروز نیز هنوز
نور غریبی اینجا هست
از سایه‌های مرگ
که به زیر زمین رفته‌اند.
فرزاد گلی - امروز‌نامه