ایستادهاند این جا
امروزهای ممکن امروز
لرزش پَر هفترنگِ شاپرکی گاهی
آفریدگار امروز جهان میشود
وگاهی سعی سخت نسلها از پی نسل
امروزِ مرا
بیرون میکشد
از پردۀ عدم.
فرزاد گلی – امروزنامه
-----------------------------------------
-----------------------------------------
حکایت امروز
اینجا
دستههای لباس اینجا و آنجا روی صندلی و تخت، تودۀ لباسهای جمع شده از روی بند رخت که تا نشده روی مبل هال است، میزهای خاک گرفته، میز ناهارخوری که چند ظرف از سفرۀ ناهار و کتاب و دفتر و خردههای نان صبحانه از روی آن جمع نشده، آشپزخانۀ بهم ریخته و ظرفهای صف کشیده کنار ظرفشویی، غیبت چند روزه من از خانه حین بیماری کرونای پدرم و پس از آن، حضور نامرتب و بیسکونم را لابلای کار و مراقبت و استراحت به روشنی نمایش میدهد.
درنگ امروز
از کنار همه چیز رد شدم و خودم را به "اینجا" رساندم.
اینجا که با خودم قراری دارم. ببینم و بنویسم. بعد نگاه کنم و بنویسم و دست آخر پنج سپاس برای چیزهایی بزرگ یا کوچک در امروزم بیابم و بنویسم. قرار که آمد، سپاس که میدان پیش رو را وسعت داد میدانم پاسخ دلنشینتری به ظرفها و رختها و کارها خواهم داد.
سپیده رئیسیانزاده