برگ، برگ
ورق میخورد رویدادها
لایه، لایه
پس میرود یادها
و امروزها؟
نه، هیچ«ها»یی برای امروز نیست.
فرزاد گلی - امروزنامه
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
حکایت امروز
اوضاع و احوال
حالش خیلی گرفته بود، اصلا حال و حوصلهی حرف زدن نداشت. کلی تلاش کردم تا بفهمم علت ناراحتیاش چیست. بلاخره به حرف آمد و گفت: نگاهی به اوضاع بندازی علت ناراحتی ام را میفهمی. میفهمی که چرا دیگر حوصله زندگی کردن را ندارم.
چیزی نگفتم، منتظر ماندم تا ادامه دهد.
با بیمیلی و بیحوصلگی انگار که میخواست حرفی بزند تا از دستم خلاص شود، ادامه داد:
اوضاع این چند ماهه مگر حال و حوصله ای برای آدم می گذارد. ترس از بیماری کرونا، خانه نشینی چند ماهه، کساد شدن کاروکاسبی، گرانی که امانمان را بریده... . .باز هم بگویم؟
خدایی با همهی حرفهای دوستم موافق بودم، در چند ماه اخیر بدجور اوضاع زندگیمان بهم ریخته بود.
در حالی که به علامت همدلی و موافقت با خراب بودن اوضاع زندگی سرم را تکان می دادم، با خودم فکر کردم:
«آیا احوال درونی ما به صورتی اجتناب ناپذیر وابسته به اوضاع بیرونی است؟»
درنگ امروز
از آنجایی که ما انسانها موجوداتی هستیم با ابعاد «زیستی،روانی و اجتماعی»، اثرگذاری شرایط محیطی و اوضاع بیرونی بر ما اجتناب ناپذیر است، اما مسئله ی مهم میزان این تاثیر پذیری است.
همهی ما به تجربه دریافتهایم که افراد با شرایط زیستی و روانی متفاوت به یک اندازه تحت تاثیر شرایط نامساعد قرار نمیگیرند.
یکی از ویژگی های بلوغ روانی این است که بفهمیم اوضاع و احوال از یکدیگر جدا هستند اگرچه بر یکدیگر اثر دارند.
بنابراین به نظر میرسد زمانی که کنترلی بر اوضاع و شرایط بیرونی نداریم، باید بیشتر توجهمان را بر درونمان یعنی زیست و روانمان متمرکز کنیم.
این امر را میتوانیم با میزان کردن آهنگ تنمان، تغییر توجه و روایتمان، بهرمندی بیشتر از روابط میان فردی و برقراری ارتباط هرچه بیشتر با هستی، انجام دهیم.
زهرا گلستان نژاد