از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

در پرسه بودم امروز

-در پرسه بودم امروز-

در پرسه بودم امروز
در رای ـ سپهر
از خبری به درگاهی
هشیاری‌ام آویخته بود هربار به تاری
می‌افتاد به تارنمایی
و فاش‌تر از همیشه پیدا بود:
"فرزانگان خزانه‌داران دزدانند*"
خردمندان، در خدمت دیوانگان.
 
شگرف شیوه‌ای دارد هشیاری
شگفت است مهربانی‌های زمین.
* از چوانگ تزو؛ مجموعۀ آثار، انبان‌های دریده.
فرزاد گلی – امروز‌نامه
----------------------------------------
----------------------------------------
حکایت و درنگ امروز
در راه - قسمت پانزدهم
دوره اقامتی؛ روز پنجم، قسمت دوم (ادامه از تاریخ ۱۴۰۰/۳/۱) 
 
در سال‌هایی پیش از این از استادی بزرگ آموخته بودم که «انسان برای رسیدن به آزادی باید از چهار زندان رهایی یابد: ۱- جبر طبیعت ۲- جبر تاریخ ۳- جبر جامعه و فرهنگ ۴- زندان خویشتن».
از آن پس فرزانگانی دیگر نیز در سرنوشت و سرشت معنوی من نقش‌های بزرگ داشته‌اند. انسان‌هایی که با مهری خالصانه یار‌ی‌ام کرده‌اند تا به سوی تحقق خویش میل کنم. آن‌ها که خود شیوهی بودنشان؛ نشان‌گر، رهایی و آزادی در عین بندگی عاشقانه بوده است. اما در غلتیدن آگاهانه، با فرآیند «بَر بودن» و قدم گذاشتن درحیطهی کنش و ادراک رخدادها، چیزی است که در جریان پویا و سیال این رهروی فرا چنگ من آمده است.
آن فرزانگان برای درک ارزش‌های متعالی و عبور از نیازها تا تحقق فرانیازها مرا یاری داده‌اند، اما گاه قدرت پردازش آنچه می‌آموختم در من نبود. شاید در تقدیر من بوده است که در این زمان، با طی این طریق، در این مسیر سبز به سوی تحقق خویش گام‌هایی روشن بردارم، به امید قبول بر درگاه خداوندی‌اش.
در ادامه بحث این روز آموختم که اگر قدرت تفکیک دیگری را از خود در درون خویش بیابیم به فردیت خود نزدیک شده‌ایم و این چیزی بود که مرا به کنکاش، جستجو و نگاهی از نو به خود واداشته و برآنم نموده تا به شناسایی مرزهای میان خود و دیگری بروم و رفت و آمد دیگری را در حریم خود بهتر درک نمایم. اما صِرف آگاه شدن تا ادراک این مسئله، تا توانایی تفکیکِ ضرورتِ راه ندادن دیگری به حریم خود، دره‌ی عمیقی است. گاه می‌ترسم نکند در توهم خود، از راه دادن دیگری بنا به ضرورت و نیاز سیستم وجودِ خویش غفلت نمایم یا بالعکس با یک ذهن اسیرِ مایا، راه عمل دیگری را در خود هموار سازم.
شهلا صفوی‌فرد