بگذار! امروز فاش بگویمت
همه چیز واقعیست
خیالْ اندیشیهای سست
که جان بر سرش دادیم
دروغهای پدرانمان
که سرنوشتمان شد
رویاهای خوشِ بامدادی
که روزمان را خوش کرد
و امیدهای دروغین
که ذهن و زمان را به فرمان خویش درآورد
هر چه که میسازدت واقعیست
واقعیتهای نرم
چون ابرکهای سپیدِ اسپندهای بر آتش
یا سخت، سنگسان
شبنموار، گذرا
مانا به مانند ژرفابهای تاریک
آشکار، پنهان...
همهی راز در این است
که هوا برت ندارد از میان سنگ
چون دود بگذری
و نخواهی که شنا کنی
در شبنم.
فرزاد گلی - امروزنامه
------------------------------
------------------------------
درنگ امروز
همــــان گنج و دینار و کاخ بلنـــــد
نخواهــــد بُدن مر ترا ســـودمند/
فــریــدون فــرّخ، فرشته نبـــــــود
بــه مشک و به عنبر، سرشته نبود/
به داد و دهش یــافت آن نیکـــــوئی
تو داد و دهش کن، فریدون توئی/
فردوسی