بزم پریشان انگارههای پرخاشجو
و درست پیش از نشستن دشنه در تنام
بخت یارم بود
بیداری آمد و تمام.
آه! که امروز نیز هستند
کردارهای پرخاشجو،
اطوار فریبکار...
و نیز پلکهایی هست
که اگر بیابمشان، بگشایمشان
چنان بیدار خواهم بود، اینبار
که جز عشق نشنوم
از آهنگ اینهمه جنگ.
فرزاد گلی - امروزنامه
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
درنگ امروز
زندگی را میتوان در دو بستر، دو زمین، دو راه پیمود:
مهر و قهر
مهر، بستری است که بر آن همه چیزها و رابطهها و تجربهها به هم میپیوندند، همه چیز بخشیده میشود، شفا مییابد، التیام داده میشود، مراقبت میشود، زیبایی امتداد مییابد، رابطه ارزش است.
و بر بستر قهر؛ همه چیز پراکنده میشود، دور میشود، رابطه اولین چیزی است که فدا میشود. بردن ارزش است، زخمها امتداد مییابند...
وقتی ناهشیارانه زندگی میکنیم، گاهی در زمین مهریم و گاهی قهر.
اما در زندگی هشیارانه، اینکه بر کدام راه بروی، انتخاب است؛
و اگر مهر انتخاب ماست:
آنگاه درد چشیدن زخمها و به مهر سپردمش را باید به جان خرید...
نغمه کریمی