از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

دست دراز میکنی

-دست دراز میکنی-

 دست دراز میکنی
به آن سوی پرده‌ی پنهان
و نخواهی دانست
چه خواهی آورد به امروزت
از آینده‌ای
که گاه دورترست
از پایان زمین.
فرزاد گلی – امروز‌نامه
----------------------------------
----------------------------------
حکایت و درنگ امروز
در راه - قسمت سیزدهم
دوره اقامتی؛ روز چهارم، قسمت سوم (ادامه از تاریخ ۱۴۰۰/۲/۴) 
 
قوس بین استعلا و ابهام؛ یعنی دانایی، یعنی تحمل تعلیق و ابهام (که گویی امروز از دست این حلقه می‌گریخت) برای ما باز می‌شد. من دانستم که اگر با تصویری که ما از دیگری در ذهن ساخته‌ایم و نه با اینی او برخورد کنیم، روابط‌مان در مسیر غلط می‌افتد زیرا با یک تصویر مرده ارتباط گرفته‌ایم. ما باید در لحظه نو شویم، ازنو نگاهی دوباره به همه چیز و به هرکس داشته و هوشیاری را بر فرایند ذهن قرار دهیم.
من سعی کردم لنگرگاهم را از دست ندهم و مشاهده‌گری بی‌قضاوت بمانم. حتماً آنچه رخ می‌نماید بخشی از ضرورت حرکت این دوره بوده است و برای ما پیامی در خود داشته است. گاه گونه‌ای عجیب از حس قرب و جدایی توأمان در من بود. احساس می‌کردم از انرژی عظیمی که بر من وارد می‌شود می‌گریزم، پرهیز از چیزی که تاب کشیدن آن را ندارم.
چیزی که در تربیع و دایره بسیار با اهمیت می‌نمود مرکز ثقل حال و کار است. و هرچه نزدیکتر شدن به آن نقطه، یعنی نزدیک‌تر شدن به ساحت خود. فیکس شدن روی هر کدام از گوشه‌ها و قوس‌ها خطر انحراف و غفلت را از بُعدهای دیگر رشد می‌دهد. غلطیدن به یک سو، ما را گرفتار مایا و دچار سوگیری و درگیر داوری‌ها می‌کند. البته می‌توانیم اول یک بُعد را تقویت کرده و در عین حال به گوشه‌ها و قوس‌های دیگر هم نظر داشت.
اما ادراک کلی؛ باید نظر به رخدادها، عدم داوری همراه با تحمل ابهام، عمل خالص و حرکت در صراط مستقیم باشد.
شهلا صفوی‌فرد