امروز سپهرستانی یافتم
در حافظهام
هر شادیادش،
هر دردیادش
و هر شگفتیاد
جهانیست دیگر
میتوانم تا ابد بباشمشان
در هر یاد که خواسته باشم
وه! که یادها
نو به نو
رنگِ حال و وقت میگیرند.
فرزاد گلی – امروزنامه
------------------------------------
------------------------------------
درنگ امروز
قلمهامان زنجير شدهاند، فكرهامان زنجير شدهاند و از هر گوشه كه بتوانيم وزنهاي بر خويش ميافكنيم؛
تا مبادا ببينيم و بدانيم و بخوانيم و بشنويم كه مگر شوري درونمان رخنه كند براي نو شدن؛
چرا كه نو بودگي، بريدن ميخواهد و باور به سنگيني خود خواسته
مسير هموار است، رهروان ناهموار
در پي انجاميم بيش از انكه آغاز را تجربه كرده باشيم
درد است؛ درد همان سرآغاز بريدن زنجيرهاست، درد از درون است
زنجيري برآمده از خودمان
دردي مضاعف
نیلوفر قربانی