از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

مهرِ امروز می‌آمیزد

-مهرِ امروز می‌آمیزد-

مهرِ امروز می‌آمیزد
مهر می‌سازد
              آن‌چه هست را
کینِ دیروز
در پی پالودنِ پاک
از ناپاک.
فرزاد گلی – امروز‌نامه
------------------------------------
------------------------------------
 
حکایت و درنگ امروز
تجربه‌ای از سفر چهل روزه‌ی سفر در وطن پرسه‌های سپاسگزاری و بخشودن
هنوز تمرین بعد از «نوشتن رنجش‌ها» را نشنیده و انجام نداده‌ام؛ راستش را بخواهید بابت بازیگوشی‌های مکرر خود و دنیای پیرامون و این میدانِ گُنده‌ی بلایایی که شکر خدا قرارست تمام شود و لابد قِرِ کمرِ زمین، آخرینِ آنهاست، کارهایم عقب مانده بود و من گیج که از کجا و چگونه شروع کنم؟ (خواستم روی بلایا را کم کرده باشم!)
اینکه از کجا شروع کردم را نمی‌دانم اما اینکه دارم می‌دوم را قدردان هزار و یک چیز و هزار کرور و یک نفر آدم کره زمینم، که آن یکیِ آخری خودمم که حالا دیگر از نگرانیِ کامل‌نبودن و شاید از ترسِ مارک خودشیفته نخوردن و گاه برای پُزِ متواضعی و فضیلت پشت فضیلت، به خیکِ شخصیت بستن، اسم این «خودِ»ِ گاه خرابکار را به آسودگی می‌آورم که این «خود»، گاه سربلند و سلامت در راهی که مدت‌هاست می‌داند چیست و چه می‌خواهد، است که مخلصش نیز هستم که اگر نبودم، او کجا رفته بود و من، کجا بودم؟
حالا چرا قدردادن یک عالم آدم‌ام را هم بگذارید به حساب استاد‌های این دنیام که خود، استادهایی داشته‌اند و تازه هر مرشدی که درسی داد، راهنما و مسبب آنی شد که اینک منم.
و این من، از دیشب که خواست رنجش‌هایش را لیست کند، نتوانست، و یکی را گذاشت به حساب شرایط، یکی به حساب اوضاع روانش، یکی بابت آن همه رنجی که خود کشیده و خدا می‌داند از کجا؟ که آن عزیز را چرا در لیست بیاورم وقتی در کنار و عوضِ  رنجی که از نظر او چیزی نبوده و به خیالش تربیت یا حکمِ عرفی دین و دنیایش بوده، کُرور کرور، مِهر و جان بخشیده مرا؟! اصلا چرا فلان رفیق را در لیست بیاورم وقتی هنوز به او دوست، می‌گویم، به دیگری خواهر و به آن دیگری برادر؟؟! که همه از یک پیکر و یک طایفه‌ هستیم به نام «مردمان»، آن هم در زمینِ زیبای تجربه و به راه عشق، گاه خِنگ و کودن، گاه تیز و رهرو!
اصلا رنج، کجا؟ وقتی سال‌هاست، می‌دانی هر زهری، یا درمان‌ است یا باید بلد شوی از معنای آن رنج و درد، مرهم بسازی...

عاطفه برزین