بهی چیست ؟
بهی برای دیگران نیست؛ برای خودی گشوده به دیگری و هستی است.
بهی خوب نیست؛ برای خودی گشوده به دیگری و هستی است.
بهی شادی نیست؛ دانش و فن شادی آفرینی است.
بهی سلامت نیست؛ فناوری پویای سلامت زایی است.
بهی یعنی به بودن یعنی بهتر ساختن، بهتر شدن و بهتر بودن.
خیلی از واژگان سلامت ما، مانند بهبودی، بهداشت و بهزیستی از بهی گرفته شده است. در ادبیات کهن پارسی بهی به معنای بهتر و راه راستی است. اما مسیرهای پیچیده تاریخ و فرهنگ همین کار ساده را به ماجرایی تبدیل کرده است.
«بهی، خوب نیست». «خوب» خیلی خوب به نظر میرسه اما «خوب»، فقط یک خیال ناب و مطلقه که دست ما همیشه از دامنش کوتاه بوده و هست. ما در طول تاریخ انسانهای واقعی مثل خودمون رو برای یک موجود خیالی یعنی «خوب» قربانی کردیم.وقتی از بهی یا بهتر میگوییم منظور چیزی از خوب خوبتر نیست. بهی، آنچه هستیم و آنچه هست را برای خیالی که هرگز نبوده است قربانی نمیکند بلکه نقطه آغازش همیشه اینجاست همیشه اکنون است و همیشه از آنچه هستیم و آنچه هست آغاز میشود. بهی یعنی از خودی که اکنون هستم، خودِ بهتری بسازیم. بهی یک تلاش اکتشافی است برای رویاندن و بالاندن خود از خود با پذیرش خود، مهربانی با خود، خود را پرورودن و باز هر بار به خودی نو رسیدن .
برای داشتن"خودی خوب" میبایست تعریفمان از "خود" را بازنگری کنیم.«خود» ریشه در حافظه زیستی و هم حافظه زیستنامه ای ما دارد. حافظه زیستی یعنی تاریخچه تن ما و حافظه زیستنامهای یعنی شیوه ای که یاد میگیریم رویدادهای زندگیمان را به هم ببافیم و به آن بگوئیم زندگی من، دنیای من یا همان «خود» من. پس خود بدون رابطه با دیگران وجود نخواهد داشت و به طور دایم هم در حال ساخته شدن است. به بیانی دیگر خود داستانیست که پیوسته در حال روایت شدن میباشد. پس بجای« خود» بهتر است بگوئیم خویشکاری. خویشکاری یعنی کار کردن بر ماده خویش برای از خود فرارفتن. خودفراروی کنش دیگر و معنای دیگر بهی است. خودفراروی شرط بهی و حس خود بودن است زیرا «خود» دایم تناسبش را با زمان از دست میدهد و ظرفیتهای شادیاش کاسته میشود مگر آنکه ظرفیتها و عرصههای جدید برای آن باز کنیم.
گمشده همه ما در زمانها شادی بوده است، شادیای که در هرکس و هرجا و هرکار جستجویش میکنیم. همین بهی، شادی نیست. چراکه شادی کیفیت رهایش و گشایش تن و روان است. یک کیف، یک حالت روانتنی، شادی مثل یک آهنگ است نمیشود نگهش داشت تا وقتی برای خود و دیگران میسازیاش و گسترشاش میدهی، تجربهاش میکنی و هست. پس آنچه ما در پیاش هستیم کنش شادی آفرینی است این یعنی از بخت دست شستن، رها شدن از وسواس خوشبختی و بدبختی. هنر شادی ساختن نه فقط هنر به دست آوردن منابع جدید و چیزهای بیشتر بلکه در اصل هنر تغییر بهنگام شیوه توجهمان، روایت کردنمان و رابطه گرفتنمان با دیگران و هستی است. «بهی سلامت نیست» چرا که سلامت هم یک «چیز» یا یک حالت ایستا نیست که از دستش بدهی یا بخواهی بازیابی، بلکه مجموعهای از فرآیندهای پویا و خودسامانگر است. ما در پی«سلامتزایی» هستیم، یعنی تسهیل و تقویت فرآیندهای تن و روان. هرچه تن ما یکپارچهتر، دلبستگیهایمان ایمنتر و عشقمان نامشروطتر و نیروگذاریهایمان هماهنگتر شود. این نیروهای شفابخش درون فعالتر میشوند. البته سلامتزایی شفای جادویی بیماریها برای فرار از رنجها نیست بلکه انسجام بخشیدن به کلیت روان ماست تا بتوانیم با وجود همه برغم بیماریها و سانحهها و ناکامیها به پذیرش، ایمنی و گشودگی به تجربههای نو برسیم. از این رو کسی با مسایل متعدد جسمانی، روانی و اجتماعی که به یکپارچگی رسیده باشد کیفیت سلامتزایی و خود بودن و شادیآفرینی در او فعال تر است نسبت کسی که چه بسا مشکلات کمتری داشته باشد ولی به این هماهنگی و خودساماندهی نرسیده است. میبینید اگر از نیرنگ دیرینه اسمهای مطلقی چون «خوب»، «خود»، « شادی » و«سلامت» بتوانیم رها بشویم انعطافپذیری و ترمیم پذیری ما در همه ابعاد رشد میکند. این چهار بند بزرگ باور ما هستند که جلوی رشد و بهزیستی روانی و اجتماعی انسان را گرفتهاند. بهی به همین خاطر پیش از هر چیز و بیش از هر چیز یک مفهوم اقتصادی است یعنی دریابیم که جانمان را صرف چه کنیم و چگونه صرف کنیم که ارزش بیشتر یعنی رضایت بیشتری تولید کنیم. برای همین به این رویکرد اقتصادزیستانرژی میگوییم. بهی یک جهتگیری انعطافپذیر برای توسعه پایدار شادی است. بهی نه با انگارههای خیالی نامهای خوب، خود، شادی و سلامت بلکه با کنشورزیدن یعنی با چهار کنش خودمراقبتی، خود فراروی، شادیآفرینی و سلامتزدایی ممکن میشود؛ کنشهایی که نیاز به دانش و فن وآگاهی روانتنی دارد تا در راه بهی ورزیده تر و چالاکتر شویم و جانمان بهنگامتر و هماهنگتر بشود.
امیدوارم که پیوسته به سازیم، به شویم و به باشیم