در این پنج روز آخر سال
هر آنچه به سختی ساختهای
هر آن چه سخت بردبارانه سنجیدهای
به نرمیِ جیوهسان آشوب بسپار!
به مام ممکنها
دست از کار بدار!
مجال ده! دیوانگی را
تا بیامیزد خردت
به گردۀ گلها
برود به هر سو
بیفتی شاید
به مادگیِ گلی که نمیدانی
تا بشکوفد
خِردی نو
به نوروز.
فرزاد گلی – امروزنامه
---------------------------------------
---------------------------------------
درنگ امروز
در راه - قسمت دهم
دوره اقامتی؛ روز سوم، قسمت سوم (ادامه از تاریخ۹۹/۱۲/۱۱)
به هیچ کجا میرفتند
از آن سویی که باد گیسوی درختان را شانه میزد
و نسیم در قاب چوبی پنجره میلرزید
و ابر در برابر درخشش آفتاب میخندید
و آنها؛ آن رها شدگان سیال
در لابلای بیدهای سر به زیر
با آهنگ خویش همراه شدند
و به اشارهی یک بشارت
در هیچ
پیچیدند
شهلا صفویفرد