از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

گل بده! نسترن!

-گل بده! نسترن!-

گل بده! نسترن!
امروز گل بده!
چشم‌ام سبز شد
بس که به هر چیز سر زده
در میان برگ‌های ریزت زل زدم ...
 
برایت آواز می‌خوانم امروز
ترنم گل‌های در آینده
که اکنون در جانِ سرخت جاری‌اند
تا گل‌یادهات بیفتند در تنت.
فرزاد گلی – امروز‌نامه
---------------------------------------
---------------------------------------
درنگ امروز
عید آمد و ما خانه خودرا نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری نستاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی وی را ز در خانه براندیم
آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و ترا ما نپراندیم
صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند
ما این خرک لنگ ز جویی نجهاندیم
از نُه خم گردون بگذشتند حریفان
مسکین من و دل، در خم یک زاویه ماندیم
طوفان بتکاند مگر “امید” که صد بار
عید آمد و ما خانه خودرا نتکاندیم
 مهدی اخوان ثالث