تن پیچهای در گرفته است
واژهای میخواهم تا بگشایمش،
معنایش کنم
تا تن آرام گیرد و
بکار شود.
کسی چه میداند
شاید از وسوسهی واژهها بگریزم
و تنها برقصم
تا بگشایم امروز را در تنم
بگشایم تن را به فضا.
فرزاد گلی – امروزنامه
-------------------------------------------
-------------------------------------------
حکایت و درنگ امروز
در راه - قسمت هفتم
دوره اقامتی؛ روز دوم، قسمت دوم (ادامه از تاریخ ۹۹/۱۰/۲۷)
ادامه بحث درباره جهان پدیدارها بود. استاد با نشان دادن اسلایدهایی ذهن ما را آماده موضوع کردند؛ این که در درک پدیدارشناسانه وقتی ما گوناگونی خود را میبینیم، متوجه میشویم جهان پدیداریِ دیگری قابل فهم و شناخت برای ما نیست. بنابراین کاربرد آن بیقضاوتی است.
در ارتباط با این بحث در جلسات کارگاهی، نظرات ما رد و بدل شد و در یک گفتگو و مشارکت جمعی به این رسیدیم که ما باید پیوند هستی شناسانه داشته باشیم تا بتوانیم به یکدیگر شفقت و مهربانی کنیم.
به نظر من وقتی ذهن سیال و پویا شد، از قضاوت دست میشوید و یا همچنین صِرف بندگی نیز ما را از داوری جهان پدیداری دیگری باز میدارد.
تعلیق هم میتواند در درک جهان پدیداری دیگران و عدم داوری به ما کمک کند.
شهلا صفویفرد