از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

کافی‌ست تن‌ات را چند دقیقه‌ای قرض بگیری

-کافی‌ست تن‌ات را چند دقیقه‌ای قرض بگیری-

کافی‌ست تن‌ات را چند دقیقه‌ای قرض بگیری
از بایست‌ها
آن‌گاه بدزدی‌اش
از خواست‌ها
بنشانی‌اش
کنار این پنجره
به تماشای پرواز این سنجاقک هفت‌رنگ
که هر بار می‌‌درنگد
میان زمین و زمان
و سنجاقش نکنی
به تافته‌ی کردوکارهای امروزت؛
بگذاری آهنگت باشد
در کارها.
فرزاد گلی – امروز‌نامه
-----------------------------------------
-----------------------------------------
حکایت امروز
هنر کاری نکردن
دنیایی کار سراغ دارم که با "نکردن" پیش می‌روند، در واقع اگر کاری کنی رشد و نظمشان را مختل کرده‌ای!
از باز کردن غلاف جوانه برگی که باید خودش بشکافد و بروید، تا بار مشق کودکت را بر دوش خودش وانهادن؛ اشتباه و کُندیش را ندیده گرفتن و دندان روی جگر گذاشتن که خودش کارش را تمام کند. سؤال نپرسیده را پاسخ ندادن، ساعت زنگ‌دار دیگران نشدن، راه دیگران را با آهنگ خودشان نظاره کردن و آهنگ خودت را به آنها تحمیل نکردن...
درنگ امروز
گاهی آدم دلش می‌خواهد یافته‌هایش را، مهارتهایش را، دانسته‌هایش را، بی ‌آن که خواستی از آن طرف باشد، به دیگری بدهد. وقتی سرگشته‌ای را می‌بینم که به چشمه‌ی زیر پایش نمی‌نگرد، گاه بی‌تاب می‌خواهم زبان بگشایم و دنیایش را زیر و رو کنم. این وقتها به یاد‌آوری و احترام چشمها و دستهایی که حرکت‌های تنبلانه‌ام را در پیله‌ی زندگی نظاره کردند و دستهایشان را جز برای محفوظ داشتن از باد و سرما جلو نیاوردند، سکوت می‌کنم.
چقدر سخت است که خدا نباشی و خدایی کنی!
سپیده رئیسیان‌زاده