از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

امروز، آرایه‌ای‌ست از انتظارها

-امروز، آرایه‌ای‌ست از انتظارها-

امروز، آرایه‌ای‌ست از انتظارها
رقصی که با آن می‌روی
به آینده
اگر لَختی زمان را بازداری
لایه لایه، آهنگ‌های تن‌ات را
خواهی دید
در آن هنگام
که می‌سرایند سرنوشت‌ات را،
از آن بانگ آغازین
تا جنگِ دیروز
در این درنگِ آهنگ‌بین
می‌توانی همسازتر باشی؟
 
در پس این نواهای ساز و ناساز
تهیایی‌ست بزرگ
انتظارِ هیچ؟!
نه، هیچِ انتظار
تهی به دیدار فردا رفتن
آفرینش خود از هیچ.
فرزاد گلی – امروز‌نامه
---------------------------------------------
---------------------------------------------
حکایت و درنگ امروز

در راه - قسمت ششم

دوره اقامتی؛ روز دوم، قسمت اول (ادامه از تاریخ ۹۹/۱۰/۱۳)  

تا روز بود و روشنایی خورشید؛ انرژی حضور استاد نیز چیزی نه کمتر از آن و پس از غروب خورشید نیز گرمی و درخشش مهر خالصانه تا دیر هنگام شب در میان ما بود. پیر، راهبر، استاد، یا دوست و همراه، برای همه، همه چیز بود. چه بسیار زمان‌ها با این تقلا ها در درون که او کیست، در خود فرو رفته‌ام، شادمان شده‌ام، شکر کرده‌ام ...
و استاد آماده سخن گفتن از ادب بود:‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ «رودخانه جریان دارد، ایستا نیست، پویا و سیال است و با ادب هر لحظه در حال تغییر است».
در طی جلسات کارگاهی به موضوع ادب پرداختیم: «ادب، مسیر و حرکت است؛ آغشته نبودن به رخدادها، ادب است، بر اساس غریزه عمل نکردن، ادب است، بی‌ قضاوت در محضر کسی بودن، ادب است».
و: «آنجا که ادب نیست شیطان است».
با تعاریف فوق از ادب، به این نتیجه می‌رسیم که شیطان در ماست. شیطان؛ منِ ماست، همانگونه که خداوند در ماست و خداوند خود ماست. آنجا که من یک کنش‌گر باشم، خداوند در من است و آنجا که واکنشی و از روی غریزه رفتار نمایم شیطان است در ذهن و توهمات من.
و چاره‌ی این شیطان؛ دیدن اوست، مشاهده کردن حضورش تا کم‌رنگ شود، تا آب شود...!
شهلا صفوی‌فرد