شنبهها،
یکشنبهها،
دوشنبهها ...
منشوری نهادهاند
در برابر روز
تا رنگینکمان هفته پدیدار گشته است
چه شکوهمند آفرینشیست!
سامانِ هفتگانی روزها
چه رنگ و آهنگی میدهد
هر روز
به چرخهای بینامِ زمین
و باز
برای آن که بر مدارِ هشیاریست
رنگهای دیگر
و
آهنگهای دیگرست
که از پردة ناپیدای امروز
هربار
بیرون میافتد.
فرزاد گلی – امروزنامه
-------------------------------------------
-------------------------------------------
درنگ امروز
دنگ...، دنگ ....
ساعت گیج زمان در شب عمر
میزند پی در پی زنگ.
زهر این فکر که این دم گذراست
میشود نقش به دیوار رگ هستی من.
لحظهام پر شده از لذت
یا به زنگار غمی آلودهاست.
لیک چون باید این دم گذرد،
پس اگر میگریم
گریهام بی ثمر است.
و اگر میخندم
خندهام بیهودهاست...
پردهای میگذرد،
پردهای میآید:
میرود نقش پی نقش دگر،
رنگ میلغزد بر رنگ.
ساعت گیج زمان در شب عمر
میزند پی در پی زنگ :
دنگ...، دنگ .... دنگ...
سهراب سپهری