گام به گام
پیمودنٍ شیب ناهموار
بی شتاب،
بی دلزدگی
و راه را در موج گامها مزیدن
پدیدآیی فشفشهوارِ گلهای ختمی و شاپرکها
گفتوگویی دلپذیر
و بی سر و ته
... تا خنکای تاریک فرازین امروز.
من هیچ پرچمی بر هیچ قلهای نزدم
و هیچ گُلی بر سر عالم
بی هیچ جبری برای خوب بودن
لم میدهم بر همین سنگ صافِ صفه
یاد را به باد میسپارم
هم باد را به باد
خوش زمانیست برای مردن!
فرزاد گلی – امروزنامه
----------------------------------
----------------------------------
درنگ امروز
انسان یک نای اندیشنده است، اما هنگامی کارهای سترگ میکند که حسابگری و اندیشه نکند.
پس از آن که سالیانی دراز در هنر «خود از یاد بردن» پرورش یافتیم، باید به «کودکواری» بازگردیم. چون این حاصل شد، انسان میاندیشد؛ با این همه نمیاندیشد.
میاندیشد به گونهی رگبارهایی که از آسمان فرو میبارند؛
میاندیشد به کردار خیزابههایی که براقیانوس میغلتند.
میاندیشد مانند ستارگانی که شبانگاه آسمانها را بر میافروزند،
میاندیشد مانند برگهای سبزی که در نسیم آرامشبخش بهاری جوانه میزنند.
در واقع او همان رگبارها، اقیانوس، ستارگان و برگها است.
دایستس ت. سوزوکی