از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

گوشه‏‌های لب باز شد

-گوشه‏‌های لب باز شد-

گوشه‏‌های لب باز شد

و آمد به جانبی خوشایند

جایی زیرِ چین گونه‌‏ها...

ناگاه نرسیده به آن اوج

خورد به کانونی لرزان

شبحی از هاویۀ دیروز

طومار شد آن همه لبخند

فرو‏ریخت چهره

لرزید تن...

و باز این روشنایِ نگاه تو بود

و گرمای دست‏‌های کشیده‌‏ات

که خورشید امروز را طالع کرد

و سرمای سایه‏‌های برزخی را

از تن من راند.

اینک،  گوشۀ لب‌‏هایم

                                   کشیده شدست

تا آن جانب خوشایند.

فرزاد گلی-امروزنامه