بم است، لرزاننده،
فرابرنده هم
رها میکنم آگاهیام را
بر رودِ این عودِ راویِ امروز
میکشاندم به دردهای وامانده،
آب میشوم
در سکوتِ میان زخمهها؛
طنینِ رهانندۀ دردها
بی ـ خودی ـ در ـ میان.
فرزادگلی-امروزنامه
بم است، لرزاننده،
فرابرنده هم
رها میکنم آگاهیام را
بر رودِ این عودِ راویِ امروز
میکشاندم به دردهای وامانده،
آب میشوم
در سکوتِ میان زخمهها؛
طنینِ رهانندۀ دردها
بی ـ خودی ـ در ـ میان.
فرزادگلی-امروزنامه