زوزه میکشند هنوز در من
نخستین گرگهای بیابانها
و گاه امواج کوهپیکر دریای آغازین
در تنام درمیگیرد
بادهای سرخِ زمین گداخته
هربار وزیدن میگیرند
در اینجا که منام.
ببین! که این خِردِ خُرد نو پدید
چگونه زورق امروز را
بر این موجهای سترگِ آشوبناک
میراند
به آن جانب بسیط روشن.
فرزاد گلی – امروزنامه
----------------------------------------------
----------------------------------------------
درنگ امروز
ترس
ترس موجود عجیبیست! از آن حسهای گاه خانمان برانداز که مقابل رشد آدم میایستد و باعث رکود و افسردگی میشود.
یا گاه باعث رشدیست که وادارت میکند احتیاط کنی و کارهای عجیب پر ریسک انجام ندهی.
ترس، خوراک روز اغلب ماست گاهی با مزهی زهر و گاهی با طعم آسودهی نان!
گاهی افتادن در واقعیتی که از آن میترسیم؛ مثل بیدار شدن از کابوس و کنار زدن یک هیولاست.
نمیگویم پذیرش واقعیت یا وقوع ترس، کار سادهایست، نمیگویم جنگ با هیولاهای ریز و درشت ذهنمان، یک بازی سرگرمکننده و دلنشین است، اما میدانم حتی وقتی حواست نیست یا نمیخواهیاش، خداوند و ناخودآگاه، خودشان سپر و نیزه را میاندازند بغلت و جنگی راه میافتد که عاقبتش حتماً خیری دارد که ممکنست تا مدتها مبهوت آن خیر باشی!
پس کاش با ترسهایمان کمی دوست و نزدیکتر شویم، قبل از اینکه هیولای ساطور به دست ما شوند، قبل از اینکه، هوار شوند سر ما...!
عاطفه برزین