از خود،برای خود، خودی بهتر ساختن

طعم سپاس

-طعم سپاس-

یه تجربه بامزه😄

الان بدون فکر بلوزمو‌ در آوردم و‌دوباره پوشیدم و‌یکی گفت:... مرسی بلوزم رو‌ درست کردی و توجه کردم که صبح که از رختخواب دراومدم‌ لباسم رو دوجور چپه پوشیدم هم عقبش جلو‌بود و‌ هم‌ چپه‌ رو پوشیده بودمش و  متوجه شدم اخیرا تو‌دلم خیلی زیاد شاهد این‌جور مکالمات بودم... مرسی منو‌بردی دستشویی...  مرسی منو‌ آوردی کوه ...مرسی داری برام ماست بستنی میخری، خیلی دلم‌ می‌خواست... مرسی این مانتو رو برام خریدی، خیلی راحته. ..مرسی اینو‌گفتی یا نگفتی و این‌کارو‌کردی یا نکردی...

من کودک‌ قانع و‌ حرف‌گوش‌کن و سپاس‌گزار و‌ منطقی در خودم شناختم, الگوی رفتاریشو‌ از پدرگرفتم، پدرم خیلی شکرای قشنگی می‌کردن و‌ حالا تنم هم‌ طعم سپاس رو‌ می‌شناسه و
از گنج سپاس یادگرفتم این رفتار آموخته با منابع رو در خودم‌ توسعه بدم‌ و‌ تقویت کنم و‌ داده‌هام رو با توجه و یادکردن و‌ نوشتن بطنین دربیارم و‌ خلاصه فهمیدم ادامه‌ی توجه به بهره‌مندی ها کامم رو‌ شیرین‌تر می‌کنه...
توجه به این مکالمه‌ی اخیر روی اون شکر عمیقی در دلم‌ جوشاند، این‌که بین «من» و‌ «مرا »ارتباط زنده‌تر و‌ شاداب‌تری برقرارشده و مراقبت‌کننده و‌ مراقبت‌شونده رو به هم بیدارتر و گشوده‌ترن و ازین تامل ارزش مراقبت از  میدان توجه و مفهوم مشارکت زنده در عمل خویش برام‌ بازتر شد.

 

نوشین خورشیدیان